وقتی کسی به دل نشست ، نشستنش مقدس است ، حتی اگر نبینمش ، همین برای من بس است .
گرچه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم ، دل به پیامی که نمیدی بستیم .
همه در دایره ی دوست گرفتار شدند ، بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد ، عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند ، یار از خون دل عشق خبردار نشد ، چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند ، خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد .
داستان زندگی من قصه ای است که متن آن وجود توست و پایانش نبود توست .
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد ، چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد ، پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند ، چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد .
دلم با عشق تو عاشق شد ، تمام لحظه هایم بهترین شد ، ولی بی مهریت کار دلم ساخت ، دل تنهای من تنهاترین شد .
دوست داشتن همیشه گفتن نیست ، گاه سکوت است و گاه انتظار .
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من ، ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت .
عشق فرآیندی است که در طی آن من به تو کمک کنم تا به خود واقعی ات نزدیکتر شوی ، نه آنچه من می خواهم .
شمع سوزان توام اینگونه خاموشم مکن ، از کنارت رفته ام اما فراموشم مکن .
یه من به تو یه فاصله ، نه نشد ! بی من یه تو یه فاصله ، نه نشد ! بی تو یه من یه فاصله ، بازم نشد ! یه من یه تو بی فاصله ، حالا شد !
هیچوقت قول یک پسر بچه را جدی نگیر اما همیشه از تهدیدات یک دختر بچه بترس . (الکساندر دوما)
زمانه ازم پرسید که چه کسی رو بیشتر از همه دوست دارم ؟ من درباره ی تو چیزی بهش نگفتم ، آخه این رسم زمونست که هرکی رو که از همه بیشتر دوست داری ازت میگیره .
اینجا یکی برای خودش تار میزند ، اینجا یکی از عاشقیش جار میزند ، اینجا غریبه ها همگی آشناتر اند ، رویای دوست بر در و دیوار میزند ، لب ها به زور رژ همگی سرخ و رنگی اند ، دلبر به جای گل به سرش خار می زند ، حاکم برای عشق خودش حکم میکند به مرگ ، دل را به جرم عاشقی اش دار می زند .
فقط دریا دلش آبی تر از من بود ، و من از دریا ، دلم دریا ، فقط این را ندانستم ! چرا گشتم چنین تنها تر از تنها ! به هر آبی شدم آتش ، به هر آتش شدم آبی ، به هر آبی شدم ماهی ، به هر ماهی شدم دامی ، به هر نامحرمی ساقی ، به هر ساقی می باقی و تو این را ندانستی ! چرا گشتم چنین عاصی ؟
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز میشود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشک می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم . (هلن کلر)
بسیاری از مردم لایه ی نقره را در انتظار طلا از دست می دهند .
وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما می دهد ، هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید .
گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند .
آنکه می خواهد روزی پریدن آموزد ، نخست می باید ایستادن ، راه رفتن ، دویدن و بالارفتن آموزد ، پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند .